۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه
پاسخ به مخاطباني که خبر تلخ ترانه موسوي را داستاني تخيلي مي پندارند
انتشار خبر ترانه موسوي در زيرزمين و چند وبلاگ ديگر، برخي از مخاطبان را بر آن داشت تا بدون لحظه اي تأمل، به محکوم کردن نگارنده خبر بپردازند و با پرسش هاي مکرر درباره منبع خبر، به تمسخر کل ماجرا اقدام کنند و به جاي حساس شدن درباره اين خبر، سرنوشت وحشتناک و غم انگيز ترانه را ـ فقط و فقط به دليل نداشتن منبع ـ داستاني تخيلي عنوان کنند. گويا اين دوستان خبر گم شدن و ناپديدشدن بسياري از جوانان شرکت کننده در تجمعات روزهاي اخير را هرگز نشنيده اند و خبر شهادت سهراب اعرابي در روز 25 خرداد و سرگرداني مادر وي را تا هفته پيش در مقابل اوين براي آزادي فرزندش باور ندارند. آيا به گوش اين مخاطبان نرسيده است که خانواده شهدا اجازه نصب پارچه سياه و عکس شهيدشان را بر سر درخانه هاشان ندارند و نمي توانند مجلس سوگواري براي عزيزانشان برگزار کنند؟ اين وضعيت خانواده هايي است که فرزندانشان در تجمعات مورد اصابت گلوله قرار گرفته اند. درباره وضعيت اسفبار ترانه که به گفته چريک آنلاين «قرباني هوس اوباشي شده که امروز براي آن که مشروعيت کل نظام مورد پرسش قرار نگيرد پشت سپري آهنين پناه گرفته اند.» مسلم است که محدوديت و تهديد چندبرابر خواهد بود. نگارنده وبلاگ زيرزمين در بخش پاياني خبر شهادت ترانه، به اين مخاطبان پاسخي هرچند کوتاه داده بود و به دليل ادامه يافتن محکوم کردن ها از سوي همان مخاطبان ـ که برخي، خود روزنامه نگارند ـ ميخواست پستي مستقل را اختصاص دهد به محدوديت ها و خفقاني که امروز بر خبرنگاران و روزنامه نگاران ساکن در ايران حاکم است، اما پس از خواندن آخرين پست وبلاگ چريک آنلاين ـ که همراه با برخي وبلاگ ها به انتشار خبر ترانه موسوي اقدام کرده بود ـ خود را از اين اقدام بي نياز ديد و تصميم گرفت پست يادشده را در زيرزمين قرار دهد.
همه چيز درباره پشت پرده اخبار مربوط به ترانه موسوي و خانوادهاش و پاسخ به مهدي جامي
خبر مربوط به ترانه موسوي، دختري که هفتم تير در ميان بازداشتشدگان تجمع مسجد قبا تنها به مدت پنج ساعت در ميان بازداشتيها ديده شد و پس از آن ناپديد شد حاشيههاي فراواني به دنبال داشت که اين حاشيه ها پيش از هر چيز پرسشهايي هستند که پرسندگانشان از سر بي پاسخي، خود به يافتن پاسخ هاي ذهني خويش برآمده اند و نگارندگان خبر يادشده را نيز محاکمه مي کنند که چرا براي چنين خبر مهمي منبع قابل استنادي ارائه نمي کنند.چريکآنلاين ضروري ميداند براي نخستين بار در مورد يکي از خبرهاي خود به توضيحاتي مفصل بپردازد تا مخاطبي که حس ميکند به شعورش توهين و يا احساساتش جريحه دار شده به تصوير کاملتري از پشتپردهي اين خبر برسد.شايد بايد با اين جمله آغاز کرد که نوشتن هر خبر در شرايط حاضر و دربارهي رويدادهاي جاري همچون رانندگي در جادهاي مهآلود و بدون هيچگونه تابلوي راهنمايي است. جادهاي مهآلود که معلوم نيست کجا قرار است بپيچيد و اين پيچ تا کي و تا کجا بر خود ميپيچد. روزنامهنگاري در شرايطي که بايد بينام و نشان بنويسي، بيهيچ ردپايي، بيآن که ردپايي براي لو رفتن منابع خبريات باقي بگذاري يک کار چريکي تمام عيار است که با توقعات فانتزي و حرفهاي آنها که در ساحل روزنامهنگاري عيان و آشکار قلمرنجه ميکنند هيچ ارتباطي ندارد.وقتي بايد طوري بنويسي که از نثر و رسمالخط نتوانند تو را بشناسند، وقتي بايد طوري بنويسي که منابع خبريت از امنيت کامل برخوردار باشند بديهي است که مجبوري حتي در خبرت گاه در کنار چهار مورد صحيح دو مورد غلط بيآزار هم بگنجاني که آدرس دقيق منبع خبريت را ندهي.چند پاسخ به مهدي جامي واهالي ترديدنمي دانم واقعا اگر قرار بود آقاي مهدي جامي، ساسان آقايي و ديگراني که نگارندگان خبر ترانه را متهم ميکنند در شرايط ما کار کنند آيا براساس مدلهاي روزنامهنگاري اخلاقگراي اروپايي خبر مي نوشتند؟ در شرايطي که حتي منبع خبر هم جا زده و دارد ما را تهديد مي کند که نوشتن از ترانه را ادامه ندهيم، آيا باز هم پرسشهاي فانتزي و علمي-تخيلي مطرح ميکرديد؟آقاي جامي عزيز! اگر شما به جاي ما با سرچشمهي خبر ترانه در ارتباط بوديد و در ايران هم زندگي ميکرديد نه در آمستردام يا يکي ديگر از کشوهاي اروپايي باز هم حاضر بوديد در وبلاگ شخصي خودتان و با اسم و امضاي خودتان خبر ترانه را منتشر کنيد يا مجبور بوديد وبلاگي تازه دستوپا کنيد؟ وبلاگهاي تازه از تخم درآمده که به گفتهي شما سه پست بيشتر ندارند دقيقا محصول همين فضاست دوست عزيز؟ نکند توقع داشتيد اين خبر را با ذکر منبع، کروکي منزل منبع خبر و در يک وبلاگ قديمي و آشنا تقديم حضورتان کنيم؟ اين چه تحليلي است دوست عزيز؟ دقيقا بنا همان دلايلي که براي رد کردن مشروعيت خبر برشمردهايد ميتوان حقانيت خبر را پذيرفت.لطفا به وقايعنگاري جنايات سازمانيافتهي دستگاههاي امنيتي جهان دقت کنيد. کدام يک از اين جنايات که حتي در جوامع توسعه يافته رخ ميدهند قابل اثبات و انکار هستند و وقايعنگاران تا چه امکان دارند از سايه بيرون بيايند و آشکارا در هيات رابينهود به روشنگري بپردازند؟ حال آن که نگارنده معتقد است قتل ترانه يک جنايت سازمان يافته نبوده و او تنها قرباني هوس اوباشي شده که امروز براي آن که مشروعيت کل نظام مورد پرسش قرار نگيرد پشت سپري آهنين پناه گرفته اند و شما هم داريد آب به آسياب همانهايي مي ريزد که اين سپر آهنين را براي اين اوباش فراهم کردهاند. ...
براي خواندن کامل اين پست چريک آنلاين، روي تيتر يادداشت کليک کنيد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر